بیگانه

ساخت وبلاگ

من انگار از این زمین نبوده ام

تار و پودم را انگار مانند همه انسانهای دیگر نسرشته اند

همیشه دور بوده ام

همیشه زمانی که میرسیدم همه چیز به انتهای خود رسیده بود

و حتی عجله ای نداشتم

همیشه در سکوت منتظر ماندم که نوبت من بشود یا نشود...

خودم را در سایه ها گم کردم

هر از گاهی ادای عادی بودن در آوردم

اما هرگز نبودم

و از خودم هم بیشتر از اینها انتظار داشتم...

 

وقتی باید شاد میشدم

غمگین بودم

و وقتی که زمان رفتن بود

میماندم

هیچ بایدی در من تاثیر نداشت

یا شاید

هیچگاه آنطور که باید محبت ندیده بودم

هر چه هست

هرچه بود

همیشه گلیم خودم را به تنهایی از آب های گل آلود بیرون می کشیدم

و کسی هم نبوده تا موفقیتم را جشن بگیرم...

فقط ادامه یافتم

و همه چیز همراه من

 

دیگران اینطور فکر میکردند

که زیاد حساس یا زیاد دل نازک یا زیاد... هر چیز دیگری

اما از اینجا که خودم را میبینم درست مثل هر حقیقت دیگری در هر سالی که زیستم،

فقط بوده ام...

 

همیشه قصد رفتن داشته ام

اما باقی مانده ام

همانجا و بی حرکت

و به شفای خود مشغول شدم

به هزاران زخم

با مرهم آگاهی...

من حق داشتم

همینطور همه آدمهای دیگر...

 

گفته ام و باز میگویم

انگار که از این خاک نبوده ام

و انگار که هیچ مرحمی نبوده که از گذشتگان بر من اثر کند

پس به جمع کردن تکه هایم نشستم

و هزاران راه در هزاران جای زمین بود که هنوز هم درمان تن و روح زخمی ام را تکمیل نکردند...

 

آفتاب پرست...
ما را در سایت آفتاب پرست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baftab-parastttf بازدید : 138 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1399 ساعت: 21:32